سیبادو
ما را حمایت کنید
 
سیبادو

امشب حرف دلم با خدا حرف از توبه بود...یک آن ایستادم و با خودم گفتم:خدایا از چه چیز توبه کنم؟

یاد داستان حضرت خضر و حضرت موسی افتادم...و یاد اینکه هیچکس معنا و مفهوم کارهای حضرت خضر را درک نکرد...تمام کارهای او از نظر دیگران کاری پسندیده نبود اما در نهان خدا فقط از نیت کارهای او اگاهی داشت....

راستی گناه چیست؟زیباترین تعریفی که برایش خواندنم....گناه:هر انچه که روح تو را به ورطه ی نابودی کشد

امروزم را از نو بخاطر اوردم...تمام کارهایی که برای انجام انها رضایت خالقم را دیدم هر چه با خودم حساب کتاب کردم دیدم برای انجام انها احساس عذابی ندارم ...پس خدایا باید از چه چیزی توبه میکردم؟

یاد این کلام افتادم:خدایا به حق دل عاشقان سرگردان مرا به انچه که بودم دوباره باز گردان...به کدخدایی ابادی به دور از عشق نه این رعیت خانه خراب سرگردان...

امشب از خودم پرسیدم:امدنت بهر چه بود؟اری فراموشم شده بود امده ام "عشق" را تجربه کنم و بروم...میپرسی کدام عشق؟همان عشق نابی که تمام وجود یک شخص را فرا میگیرد و او را تا عرش کبریایی بالا می برد...نه عشق زمینی نه گریه کردن برای بندهایش نه التماس کردن به خلقش نه تنها شدن از نبودن بنده هایش....ومن چقدر دیر فهمیدم انکه ان بالاست چقدر عاشقانه مرا دوست دارد...چقدر زیبا هر روز کنارم می ماند...

وچقدر دیر فهمیدم انکسی که سالهاست از و عشقش غافل شده ام چقدر بیصبرانه اغوشش را برای من باز کرده است...حتی اگر با سکوتم با او حرف بزنم او حرفهایم را میفهمد...بی انکه سوگندی یاد کنم حتی اگر بدترین عالم باشم مرا پذیرا می شود...به نازم به رحمتش بدون انکه دلم را بشکند و عذابم دهد وقتی ببیند از گناه خوبش شرمنده شدم بازهم دستم را می گیرد...

اری راه را پیدا کردم و شاید باید سپاسگذار کسانی باشم که تنهایم گذاشتند و مرا متهم ساختند...شاید اگر من را نمیشکستند نمیدانستم در تمام این سالها از عشق چه کسی غافل شده ام....

خدای مهربانم امروز از تمام روزهای زندگیم تنهاتر شده ام ...اینبار دیگر از هیچکسی نخواستم کنارم بمانند...واین بار توبه میکنم برای تمام روزهایی که تو و عشقت را فراموش کردم...در تمام این روزها معنا و مفهوم کارهایم را تو درک کردی و هدفم رضایت تو بود اما فراموش کردم وقتی تو هستی نباید نگران از تنها ماندنها شوم...

یادم رفته بود امده ام تا دوباره باز گردم...اما میدانی که از چه دلم گرفته...می دانی که تمام این روزهایم چگونه گذشت...شاید حکمتیست که تو فقط از ان باخبری...بازهم صبوری میکنم...

خدایا مرا ببخش اگه دلی از بندگانت را رنجیده خاطر کردم و اگر بیگناهم تو شفاعتم کن

خدایا اینبار تو بمان...تو تنهایم مگذار...خدایا هیچکس هیچوقت به انچه که در دلم بوَد اگاهی پیدا نکرد الا تو...

از خاطرم مبر هیچگاه که برای چه مانده ام...جسم بیمار و روح خسته ام را میسپارم به تو....

لا حول و لا قوه الا بالله...َ




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ 19 دی 1391برچسب:, توسط سیبادو